امام ـ علیه السلام ـ وقتی صلح بسته شد، در شرایطی که مجبور به صلح شد یا صلح به ایشان تحمیل گردید، به همة موارد عهد نامه پایبند بودند. شیخ راضی آل یاسین میگوید: «پس از امضای قرارداد صلح نشنیده ام که امام حسن ـ علیه السلام ـ در صدد شکستن این شرط بوده یا دربارة آن سخن گفته و یا راضی به گفتگو در پیرامون آن شده باشد. بعد از آنکه معاویه صریحاً اعلام کرد که به تعهدات خود پایبند نیست، روسای شیعه نزد امام حسن ـ علیه السلام ـ (که به مدینه بازگشته بود) آمدند و اظهار داشتند که خود و پیروانشان حاضرند در رکاب او بجنگند، مردم کوفه قول دادند که استاندار اموی آن شهر را بیرون کنند و تضمین کردند اسب و اسلحة لازم را برای حملة مجدد به شام در اختیار او گذارند. ولی این طوفان احساسات، او را تکان نداد و شور و تحرک دوستان، در او کارگر نشد...»[6] چون امام با همین سپاه کوفه بود که مجبور به قبول صلح شد. پایبندی به مواد عهد نامه و نقض نکردن آن خودش یک نوع حرکت و فعالیت سیاسی محسوب میشود. زیرا در معادلات سیاسی اجتماعی آن روزگار تأثیر داشته است. از دیگر فعالیتهای سیاسی بعد از صلح میتوان خطبهها و سخنرانیهای ایشان را نام برد مخصوصاً آن نکاتی که حاوی مطالب سیاسی بوده است: «... معاویه خطبه کرد و بعد دستور داد که امام حسن ـ علیه السلام ـ هم خطبه کند. حسن برخاست و با لبداهه حمد و ثنای خدا را بزبان آورد و گفت: ایها الناس خداوند شما را با نخستین کس از خاندان ما (پیامبر) هدایت کرد و با آخرین کس (که خود حسن باشد) خون شما را حفظ کرد (که بیهوده ریخته نشود). دنیا هم در حال تغییر و تبدیل است...»[7] این خطبه امام کاملاً سیاسی است که حفظ سلامتی جامعه و مردم را به وجود امام معصوم مشروط مینماید و معاویه و حکومت او را برای سلامتی جامعه و مردم خطر آفرین میداند. طبق ماده چهارم متن پیمان نامه بین امام حسن ـ علیه السلام ـ و معاویه، او (معاویه) باید از خراج دارابگرد (دارابجرد) مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب امیرمؤمنان کشته شدند، تقسیم کند، ولی متاسفانه معاویه همه موارد و مادههای پیمان نامه را زیر پا گذاشت. در مورد خراج دارابجرد نیز طبق پیمان رفتار نکرد: «امام حسن ـ علیه السلام ـ از معاویه خواسته بود که هر چه در بیت المال کوفه موجود باشد، به او واگذار کند که مبلغ آن پنج هزار هزار (پنج میلیون درهم) بود. و نیز باج و خراج دارابجرد فارس را به او واگذار کند (همه ساله) ... خراج دارابجرد هم که اهل بصره مانع تأدیه آن شدند (و گفتند این فیء (حق) ما است و ما هرگز آنرا به کسی نمیدهیم) به تحریک و تشویق معاویه بود.»[8] برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با کارگزاران معاویه بعد از صلح نیز قابل تأمل است. امام ـ علیه السلام ـ با طرفداران معاویه مانند: عمر و عاص، عتبة بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیرة بن شعبه و مروان بن حکم برخوردها و مناظرات کوبندهای داشتند. ولید بن عقبه روزی در مدینه پیش روی امام ـ علیه السلام ـ مطالبی ناروا درباره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ گفت. سبط اکبر رسول خدا(ص) با کمال شجاعت رسوایش نمود و نفرت خود را نسبت به معاویه علنی نمود.[9] هدایت یاران توسط امام ـ علیه السلام ـ یکی از کارهای مهم ایشان پس از صلح به شمار میآید، ایشان وقتی مورد انتقاد دوستان و حتی یاران صمیمی قرار میگرفتند، با خوشرویی و مهربانی جواب آنها را میدادند. «امام مجتبی ـ علیه السلام ـ در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم...»[10] فشارهای روانی و اقتصادی از سوی امام ـ علیه السلام ـ از سوی عده ای که به صلح اعتراض میکردند شدیدتر میشد. حتی برخی یاران امام ـ علیه السلام ـ ایشان را «مُذِل المومنین» خطاب کردند، ولی امام ـ علیه السلام ـ به جای تند خویی با مهربانی علل صلح را توضیح دادند. سیاست تهدید و گرسنگی معاویه بر مردم عراق همه گونه فشار و تهدید و قطع حقوق و مزایا را بدنبال داشت. همچنین معاویه فشار بسیار زیادی بر شیعیان در کوفه و بصره اعمال میکرد به طوری که دوست با دوست وقتی میخواست چیزی بگوید اول قسم میگرفت که جایی نگوید، سپس حرف میزد. بنابراین فعالیتهای امام حسن ـ علیه السلام ـ بعد از صلح را میتوان چنین خلاصه کرد:1. پایبندی به پیمان صلح. 2. سخنرانیها و خطبه ها. 3. اخذ مالیات از دارابجرد. 4. برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با کارگزاران معاویه. 5. هدایت یاران خویش و حفظ جان آنها با تدبیر و تحمل و بردباری در راه اسلام. 6. تربیت شاگردان برای حفظ اصل اسلام. 7. زمینه سازی برای نهضت عاشورای حسینی. 8. مبارزه با زیاده خواهی معاویه و سلطه بیقید و شرط او. 9. جلوگیری از انحراف اصول اسلام توسط معاویه و خوارج. معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر: صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله سید علی خامنهای.[1] . سید رسول، عمادی، زندگانی و سیره امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ، در مدینه، پایان نامة کارشناسی تاریخ، موسسه باقرالعلوم، خرداد 80، ص 94. [2] . احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم 1374، ص 143. [3] . امین، سید محسن، امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ ، ترجمه اداره کل تبلیغات اسلامی، تهران، 1366، چاپ پنجم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص69. [4] . همان، به نقل از المستدرک، حاکم نیشابوری. [5] . اصفهانی، عمادزاده، زندگانی حضرت مجتبی ـ علیه السلام ـ، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب،1337، ص 180. [6] . آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، مترجم سید علی خامنه ای، تهران، آسیا، چاپ دوازدهم، ص 405. [7] . ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ کامل، مترجم عباس جلیلی، تهران، شرکت چاپ و انتشارات علمی، ج4، ص248. [8] . ابن اثیر، عزالدین علی، پیشین. [9] . عمادی، سید رسول، پیشین. [10] . پیشوائی، مهدی، شیوه پیشوایان، قم، موسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ، چاپ هفتم، 1377، ص 110.
برگرفته از:al-shia.org تشیع [ یکشنبه 93/10/28 ] [ 11:15 صبح ] [ نظمی ]
|
||