اللهم عجل الولیک الفرج 

دی 93 - دست نوشته ای تقدیم به امام کریم
حمایت میکنیم

 

خورشید شیعه 

پس از صلح  امام علیه السّلام از کوفه به وطنش مدینه بازگشت و بقیه عمر شریف خود را در مدینه گذرانید. آن حضرت گرچه از حکومت کناره گیرى کرده بود ولى با رفتار و کردار خود، امت اسلام را به جنایت هاى معاویه و عاملان او در سراسر مناطق اسلامى آگاه مى کرد و روحیه رزم و جهاد را در نهاد آنان دوباره زنده مى کرد.

وجود آن حضرت براى معاویه و عامل او در مدینه ، بسیار گران مى آمد و مانع ترک تازى آنان مى گردید و دستگاه غاصب خلافت را با مشکلاتى مواجه مى کرد. از جمله این که معاویه تصمیم گرفته بود که فرزند خود یزید را جانشین خویش ‍ گرداند و در این راه تلاش زیادى به عمل آورد ولیکن در آغاز توفیق چندانى به دست نیاورد. چون این فکر شیطانى مخالف با صلحنامه امام حسن علیه السّلام بود و از سوى دیگر وجود شخصیت امام حسن علیه السّلام مانع تحقق هدفهاى معاویه بود. بدین جهت در صدد از میان برداشتن این اسوه بزرگ عالم اسلام برآمد و در این راه از منافقان و کسانى که به خاطر وابستگى فامیلى با آن حضرت رابطه داشتند، سود جست .

معاویه از طریق اشعث بن قیس ، دخترش جعده را که همسر امام حسن علیه السّلام بود وسوسه کرد و او را به شهادت آن حضرت ترغیب و تطمیع نمود. وى به جعده گفت که اگر حسن را به قتل آورى ، علاوه بر این که یکصدهزار درهم پول نقد دریافت مى کنى ، وى را به عقد فرزندش یزید درمى آورد و او را ملکه عالم اسلام قرار مى دهد.

جعده که نفاق و دوچهرگى را از پدرش به ارث برده بود، هر چه بیشتر خود را به آن حضرت نزدیک گردانید و پس از جلب توجه امام علیه السّلام ، ناجوانمردانه به آن حضرت ، خیانت کرد و به وى زهر خورانید.

امام حسن علیه السّلام به خاطر نوشیدن زهر، مسموم شد و به مدت چهل روز در بسترى بیمارى افتاد و روز به روز، حالش وخیم تر گردید، تا این که در 28 صفر سال پنجاه هجرى قمرى ،مصادف با سى ودومین سال رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مدینه به شهادت رسید و محبان اهل بیت علیهم السّلام را در سوگ بزرگى فرو برد. امام حسین علیه السّلام به تجهیز بدن مطهر برادرش پرداخت و سپس جهت تدفین آن در کنار مرقد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، اقدام به تشییع جنازه نمود. عده زیادى از اهالى مدینه ، اهل بیت علیهم السّلام و تمامى بنى هاشم در تشییع جنازه امام شهید خود همراهى کردند و با عزت و احترام ، بدن مطهرش را به سوى مرقد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حرکت دادند. ولى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السّلام با تحریک عائشه بنت ابى بکر مانع تدفین بدن آن حضرت در جوار مرقد پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله شدند و در این راه بسیار پافشارى کردند و آماده هرگونه فتنه و فساد گردیدند. جوانان بنى هاشم و پیروانولایت آماده دفاع از حریم امامت و ولایت شدند. امام حسین علیه السّلام که در شهادت برادرش امام حسن علیه السّلام ، از همه سوگوارتر و غمگین تر بود، در برابر حرمت شکنى هاى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السّلام فرمودواللّه لولا عهد الحسن علیه السّلام إ لىّ بحقن الدّماء، و اءن لااُهریق فى اءمره مِحجمة دم ، لعلمتم کیف تاءخذ سیوف اللّه منکم مآخذها، و قدنقضتمالعهد بیننا و بینکم ، و اءبطلتم ما اشترطنا علیکم لا نفسنا؛ سوگند به خدا اگر برادرم با من پیماننبسته بود که در پاى جنازه او به اندازه حجامت خونى ریخته نشود، مى دیدید که چگونهشمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمدند و دمار از روزگار شما برمى آوردند. شما همانبیچارگان روسیاه اید که عهد میان ما و خود را شکستید و شرائط فیمابین را باطل ساختید.

امام حسین علیه السّلام و سایر بنى هاشم که به خاطر سفارش امام حسن علیه السّلام ، کظم غیض کرده و بردبارى و جوان مردى را پیشه خود داشتند، به ناچار بدن امام حسن علیه السّلام را به سوى قبرستان بقیع حمل نموده و در جوار جده اش فاطمه بنت اسدرض  تدفین نمودند.

هم اکنون مزار امام حسن مجتبى علیه السّلام به همراه سه تن از امامان معصوم یعنى امام زینالعابدین ، امام محمدباقر و امام جعفرصادق علیهم السّلام  بدون هیچ گونه گنبد و بارگاهى در این قبرستان قرار دارد و محل بسیارى از شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السّلام مى باشد.

در تاریخ شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام ، علما و مورخان شیعه اتفاق نظر دارند که آن حضرت در 28 صفر سال 50 قمرى در سن 47 سالگى به علت مسمومیت از سوى همسرش جعده بنت اشعث به لقاءاللّه پیوست . ولیکن علماى اهل سنت به اختلاف پرداختند. برخى از آنان ، ربیع الاول سال 49 قمرى ، برخى ربیع الاول سال 50 قمرى و برخى آخر ماه صفر سال 50 قمرى را ذکر کرده اند. هم چنین در مقدار عمر آن حضرت به اختلاف پرداختند ولى اکثر آنان اتفاق نظر دارند که همسرش وى را مسموم کرد و پس از تشییع جنازه ، سعیدبن عاص عامل معاویه در مدینه  بر بدن او نماز گذاشت .

منبع: روزشمار تاریخ اسلام(ماه صفر)

برگرفته از:http://portal.anhar.ir


[ یکشنبه 93/10/28 ] [ 11:20 صبح ] [ نظمی ]

 امام ـ علیه السلام ـ وقتی صلح بسته شد، در شرایطی که مجبور به صلح شد یا صلح به ایشان تحمیل گردید، به همة موارد عهد نامه پایبند بودند.

شیخ راضی آل یاسین می‌گوید: «پس از امضای قرارداد صلح نشنیده ام که امام حسن ـ علیه السلام ـ در صدد شکستن این شرط بوده یا دربارة آن سخن گفته و یا راضی به گفتگو در پیرامون آن شده باشد. بعد از آنکه معاویه صریحاً اعلام کرد که به تعهدات خود پایبند نیست، روسای شیعه نزد امام حسن ـ علیه السلام ـ (که به مدینه بازگشته بود) آمدند و اظهار داشتند که خود و پیروانشان حاضرند در رکاب او بجنگند، مردم کوفه قول دادند که استاندار اموی آن شهر را بیرون کنند و تضمین کردند اسب و اسلحة لازم را برای حملة مجدد به شام در اختیار او گذارند. ولی این طوفان احساسات، او را تکان نداد و شور و تحرک دوستان، در او کارگر نشد...»[6] چون امام با همین سپاه کوفه بود که مجبور به قبول صلح شد.

پایبندی به مواد عهد نامه و نقض نکردن آن خودش یک نوع حرکت و فعالیت سیاسی محسوب می‌شود. زیرا در معادلات سیاسی اجتماعی آن روزگار تأثیر داشته است. از دیگر فعالیتهای سیاسی بعد از صلح می‌توان خطبه‌ها و سخنرانی‌های ایشان را نام برد مخصوصاً آن نکاتی که حاوی مطالب سیاسی بوده است: «... معاویه خطبه کرد و بعد دستور داد که امام حسن ـ علیه السلام ـ هم خطبه کند. حسن برخاست و با لبداهه حمد و ثنای خدا را بزبان آورد و گفت: ایها الناس خداوند شما را با نخستین کس از خاندان ما (پیامبر) هدایت کرد و با آخرین کس (که خود حسن باشد) خون شما را حفظ کرد (که بیهوده ریخته نشود). دنیا هم در حال تغییر و تبدیل است...»[7] این خطبه امام کاملاً سیاسی است که حفظ سلامتی جامعه و مردم را به وجود امام معصوم مشروط می‌نماید و معاویه و حکومت او را برای سلامتی جامعه و مردم خطر آفرین می‌داند.

طبق ماده چهارم متن پیمان نامه بین امام حسن ـ علیه السلام ـ و معاویه، او (معاویه) باید از خراج دارابگرد (دارابجرد) مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب امیرمؤمنان کشته شدند، تقسیم کند، ولی متاسفانه معاویه همه موارد و ماده‌های پیمان نامه را زیر پا گذاشت. در مورد خراج دارابجرد نیز طبق پیمان رفتار نکرد: «امام حسن ـ علیه السلام ـ از معاویه خواسته بود که هر چه در بیت المال کوفه موجود باشد، به او واگذار کند که مبلغ آن پنج هزار هزار (پنج میلیون درهم) بود. و نیز باج و خراج دارابجرد فارس را به او واگذار کند (همه ساله) ... خراج دارابجرد هم که اهل بصره مانع تأدیه آن شدند (و گفتند این فیء (حق) ما است و ما هرگز آنرا به کسی نمی‌دهیم) به تحریک و تشویق معاویه بود.»[8]

برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با کارگزاران معاویه بعد از صلح نیز قابل تأمل است. امام ـ علیه السلام ـ با طرفداران معاویه مانند: عمر و عاص، عتبة بن ابی سفیان، ولید بن عقبه، مغیرة بن شعبه و مروان بن حکم برخوردها و مناظرات کوبنده‌ای داشتند. ولید بن عقبه روزی در مدینه پیش روی امام ـ علیه السلام ـ مطالبی ناروا درباره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ گفت. سبط اکبر رسول خدا(ص) با کمال شجاعت رسوایش نمود و نفرت خود را نسبت به معاویه علنی نمود.[9]

هدایت یاران توسط امام ـ علیه السلام ـ یکی از کارهای مهم ایشان پس از صلح به شمار می‌آید، ایشان وقتی مورد انتقاد دوستان و حتی یاران صمیمی قرار می‌گرفتند، با خوشرویی و مهربانی جواب آنها را می‌دادند. «امام مجتبی ـ علیه السلام ـ در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم...»[10]

فشارهای روانی و اقتصادی از سوی امام ـ علیه السلام ـ از سوی عده ای که به صلح اعتراض می‌کردند شدیدتر می‌شد. حتی برخی یاران امام ـ علیه السلام ـ ایشان را «مُذِل المومنین» خطاب کردند، ولی امام ـ علیه السلام ـ به جای تند خویی با مهربانی علل صلح را توضیح دادند. سیاست تهدید و گرسنگی معاویه بر مردم عراق همه گونه فشار و تهدید و قطع حقوق و مزایا را بدنبال داشت. همچنین معاویه فشار بسیار زیادی بر شیعیان در کوفه و بصره اعمال می‌کرد به طوری که دوست با دوست وقتی می‌خواست چیزی بگوید اول قسم می‌گرفت که جایی نگوید، سپس حرف می‌زد.

بنابراین فعالیتهای امام حسن ـ علیه السلام ـ بعد از صلح را می‌توان چنین خلاصه کرد:‌1. پایبندی به پیمان صلح. 2. سخنرانی‌ها و خطبه ها. 3. اخذ مالیات از دارابجرد. 4. برخوردهای امام ـ علیه السلام ـ با کارگزاران معاویه. 5. هدایت یاران خویش و حفظ جان آنها با تدبیر و تحمل و بردباری در راه اسلام. 6. تربیت شاگردان برای حفظ اصل اسلام. 7. زمینه سازی برای نهضت عاشورای حسینی. 8. مبارزه با زیاده خواهی معاویه و سلطه بی‌قید و شرط او. 9. جلوگیری از انحراف اصول اسلام توسط معاویه و خوارج.

معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:

صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله سید علی خامنه‌ای.[1] . سید رسول، عمادی، زندگانی و سیره امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ، در مدینه، پایان نامة کارشناسی تاریخ، موسسه باقرالعلوم، خرداد 80، ص 94.

[2] . احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم 1374، ‌ص 143.

[3] . امین، سید محسن، امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ ، ترجمه اداره کل تبلیغات اسلامی، تهران، 1366، چاپ پنجم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص69.

[4] . همان، به نقل از المستدرک، حاکم نیشابوری.

[5] . اصفهانی، عمادزاده، زندگانی حضرت مجتبی ـ علیه السلام ـ، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب،‌1337، ص 180.

[6] . آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن ـ علیه السلام ـ ، مترجم سید علی خامنه ای، تهران، آسیا، چاپ دوازدهم، ص 405.

[7] . ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ کامل، مترجم عباس جلیلی، تهران، شرکت چاپ و انتشارات علمی، ج4، ص248.

[8] . ابن اثیر، عزالدین علی، پیشین.

[9] . عمادی، سید رسول، پیشین.

[10] . پیشوائی، ‌مهدی، شیوه پیشوایان، قم، موسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ، چاپ هفتم، 1377، ص 110.

 

برگرفته از:al-shia.org تشیع


[ یکشنبه 93/10/28 ] [ 11:15 صبح ] [ نظمی ]

تاریخ وقوع: 25 ربیع الاول


امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام در 21 رمضان سال 40 قمرى، پس از شهادت پدر ارجمندش حضرت علی علیه‌السلام بنا به درخواست یاران امیرمؤمنان علیه‌السلام و سایر مردم خلافت اسلامى را پذیرفت و ادامه سیره و روش حکومتى امیرمؤمنان علیه‌السلام و سیاست عدالت گسترى وى را سرلوحه کار خویش قرار داد.

"معاویة بن ابى‌سفیان" که در ایام خلافت امیرمؤمنان علیه‌السلام از حکومت مرکزى سرپیچى و اقدام به ایجاد حکومت مستقل و خودخوانده در شام نمود و به برخى از مناطق اطراف از جمله مصر چنگ انداخته بود، از آغاز حکومت امام حسن علیه‌السلام اقدام به دشمنى و فتنه‌انگیزى نمود و با ارسال جاسوسان و نفوذ در میان بزرگان قبیله ‌ها و طایفه‌ ها و تطمیع آنان، زمینه نبرد دیگرى را فراهم ساخت.

از سوى دیگر، نفاق و خیانت برخى از سران سپاه امام حسن علیه‌السلام و پیوستن آنان به سپاه معاویه و ناخرسندى مردم به ادامه جنگ و خونریزى، دشمن را جسورتر کرده و وى را به تهاجم همه جانبه نظامى وادار نمود.

امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام که به ساماندهى حکومت و امور معیشتى مردم و برقرارى قسط و عدل در جامعه اسلامى پرداخته بود با دشمنى‌ ها و تهاجم سراسرى سپاه شام روبرو شد. آن حضرت نیز در مقام دفاع برخاست و در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمود و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.

نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط مداین"، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.

ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام که از تمامى نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.

ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد[1] و آن حضرت به ناچار در 25 ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال 41 قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[2]

بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند. متن صلح‌نامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما صالح علیه الحسن بن على بن أبى‌طالب، معاویة بن أبى‌سفیان، صالحه على أن یسلم الیه ولایة المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسول الله و سیرة الخلفاءِ الراشدین المهتدین و لیس لمعاویة بن أبى‌سفیان ان یعهد الى أحد من بعده عهداً، بل یکون الأمر من بعده شورى بین المسلمین، على أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و یمنهم و عراقهم و حجازهم و على أن اصحاب على و شیعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حیث کانوا، و على معاویة بن ابى‌سفیان بذلک عهدالله و میثاقه، و على أن لایبغى للحسن بن على و لأخیه الحسین غائلة و لا لأحد من اهل بیت رسول الله صلى الله علیه و آله غائلة سوء سراً أو جهراً و لایخیف احداً منهم فى افق من الآفاق».[3]

گفتنى است که درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیره‌نویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:

  1. حسن بن علی علیه‌السلام و برادرش حسین علیه‌السلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[4] این شرط به وضوح بیان مى‌ کند که صلح امام حسن علیه‌السلام نوعى سکوت در حال ناچارى و کناره‌ گیرى مصلحت‌ آمیز از حکومت بود، نه این که معاویة بن ابى‌سفیان سزاوار خلافت و حکومت بوده است.
  2. معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیه‌السلام را در نماز و غیر نماز شب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
  3. پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیه‌السلام خواهد بود.[5]
  4. بیت المال کوفه در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
  5. خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
  6. معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.

یادآورى این نکته ضرورى است که مسائل مادى‌ اى که از سوى امام حسن علیه‌السلام در صلح‌نامه مطرح شده است، به منظور تأمین معاش خانواده‌ هاى بى‌ سرپرستى بود که در جنگ‌ هاى جمل، صفین و نهروان کسان خود را از دست داده بودند. امام حسن‌مجتبى علیه‌السلام انسانى کامل و پیشوایى مهربان و عدالت‌گستر بود که براى از میان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگیرى از خونریزى آنان و نجات شیعیان و یاران پدرش امیرمؤمنان علیه‌السلام از شرارت‌ ها و کینه‌توزى ‌هاى معاویه و عوامل مزدور وى، صلح با معاویه را پذیرفت و آن را با شرایطى سنگین بر معاویه تحکیم نمود.

"ابن حجر عسقلانى" که از دانشمندان شافعى مذهب اهل سنت است، درباره شخصیت و حکومت امام حسن علیه‌السلام گفت: هو آخر خلفاء الراشدین بنص جده صلی الله علیه و آله، ولى الخلافة بعد قتل ابیه بمبایعة اهل الکوفة، فاقام بها ستة أشهر و أیاماً، خلیفة حق و امام عدل و صدق تحقیقاً؛ او به نص و تصریح سخن جدش (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) آخرین خلیفه از خلفاى راشدین است که پس از کشته شدن پدرش (امیرمؤمنان علیه‌السلام) عهده‌ دار خلافت گردید و مردم کوفه با او بیعت نمودند. وى به مدت شش ماه و چند روز زمام خلافت را بدست گرفت. او به حقیقت، خلیفه‌ اى حق و امامى عادل و راستگو بود.[6]

به هر روى پس از استیلاى معاویه بر کوفه و سایر سرزمین‌ هاى اسلامى، امام حسن علیه‌السلام على‌رغم اصرار برخى از شیعیان و بزرگان کوفه مبنى بر باقى ماندن در این شهر، تصمیم به بازگشت به مدینة الرسول صلی الله علیه و آله گرفت و به همراه خانواده خود و خاندان پدر ارجمندش (که پس از جنگ جمل به کوفه مهاجرت کرده بودند) رهسپار مدینه شد و به وطن اصلى خویش روى آورد.

در این سفر، مردم کوفه بدرقه اى نیکو و اهالى مدینه استقبال شایانى از آن حضرت و خاندان امیرمؤمنان علیه‌السلام به عمل آوردند. امام حسن علیه‌السلام بنا به وظیفه انسانى و ایمانى خویش، تا آخر عمر شریفش به پیمان صلح پاى‌بند ماند و از آن تخطى نکرد ولى معاویه با ترفندهاى گوناگون بارها آن را نقض و خباثت باطنى خویش را بر همگان آشکار کرد.

 


1- همان.

2- اسدالغابه، ج 2، ص 14؛ تاریخ الطبرى، ج 5، ص 324؛ العقد الفرید، ج 4، ص 361؛ الثقات، ج 2، ص 305؛ المصنف (للصنعانى) ج 5، ص 461؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج 2، ص 122.

3- فصول المهة، ص 163.

4- بحارالانوار، ج 44، ص 8 و 13.

5- تاریخ الاسلام، ج 4، ص 5؛ تاریخ الخلفاء، ص 191.

6- الصواعق المحرقة، ص 135.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

پورتالhttp://portal.anhar.ir


[ یکشنبه 93/10/28 ] [ 9:26 صبح ] [ نظمی ]
مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام
1- متعرض امام حسن علیه السلام نشود.
2- در میان مردم طبق کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای شایسته عمل نماید.
3- بعد ار خود کسی را جانشین خود ننماید.
4- مردم در هر کجای عالم باشند از قبیل: شام، عراق، حجاز و یمن از شر او در امان باشند.
5- اصحاب علی بن ابیطالب و شیعیان آن حضرت بر جان و مال و زن و فرزند خود در امان باشند.
6- نسبت به امام حسن ، امام حسین و سایر اهل بیت و خویشان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم حیله ورزی نکند در خلوت و جلوت ضرری به آنان نرساند  احدی از ایشان را در هیچ نقطه ای از نقاط زمین نترساند.
7- به امیرالمومنین علی علیه السلام ناسزا نگوید و در قنوت نماز به آ ن حضرت توهین ننماید. در حالی که این عمل را انجام می دادند.

  

اما معاویه لعنة الله علیه به هیچ کدام از شرایط صلح نامه عمل نکرد این صلح نامه فقط مقدار کمی از مظلومیت، غریبی و تنهایی امام حسن علیه السلام را برای ما مشخص می کند.

[ یکشنبه 93/10/28 ] [ 9:17 صبح ] [ نظمی ]
چرا امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد؟ 
مقتضیات زمان و علل و عوامل گوناگون آنرا نمی شود نادیده گرفت، باید آمادگی زمان و عدم آمادگی آنرا برای کاری در نظر آورد و گرنه هر گونه اقدام ، جز خسران و ضرر به بار نخواهد آورد، علیهذا کشته شدن در راه حق، گاهی شهادت است و گاهی هلاکت.
گاهی فنای دین در قیام و گاهی در قعود است، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در سال ششم هجرت در «حدیبیه» به مدت ده سال با کفار مکه پیمان صلح امضاء کرد، یکی از حاضران در صحنه گفت: تا به حال در نبوت او شک نکرده بودم ولی امروز به شک افتادم .
اما خدا این صلح را فتح نامید و سوره «انا فتحنا لک فتحا قریبا» در این زمینه نازل گردید. اقدام به جنگ در آن روز فنای اسلام بود نه پیشرفت آن.
علی بن ابیطالب بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، دندان سر جگر گذاشت و خانه نشین شد، زیرا مصلحت اسلام در آن بود. قیام علی علیه السلام در آن روز فنای اسلام را نتیجه می داد، روزی ابوسفیان نزد امیرالمومنین آمد و گفت: یا بن الحسن با وجود تو فلانی و فلانی در راس کار باشند؟
اجازه بدهید مدینه را با سوار و پیاده پر کنم تا حق خودت را بگیری. امام علی علیه السلام که نیت او را می دانست فرمود: «یا اباسفیان طال ما عادیت الله و رسوله» ای ابوسفیان تو با خدا و رسول دشمنی دیرینه داری.
عبدالله بن جناده می گوید: در اوائل حکومت علی علیه السلام از مکه به مدینه آمدم، به مسجد رسول الله داخل شدم، ندا آمد «الصلاة جامعه» مردم در مسجد جمع شدند علی علیه السلام در حالیکه شمشیر خودش را حمایل کرده بود به مسجد آمد انصار به او چشم دوختند خدا را حمد کرد و بر رسولش صلوات گفت آنگاه فرمود:
وقتی که خدا رسولش را به طرف خود برد گفتیم ما اهل بیت او هستیم کسی که در حکومت او با ما منازعه نمی کند ولی قوم ما شوریده و حکومت پیامبرمان را از ما گرفتند. حکومت در دست دیگران افتاد...
به خدا قسم اگر ترس پراکندگی میان مسلمین نبود و اگر ترس آن نبود که کفر بر گردد و دین تباه شود رفتار ما طور دیگری می بود.
و آن حضرت در خطبه شقشقیه پس از اشاره به حکومت ابوبکر در رابطه با رسیدن به خلافت فرموده: فکر می کردم که آیا با دست خالی حمله کنم یا بر آن ظلمت و تاریکی صبر نمایم. حال آنکه در آن، بزرگان فرتوت و کودکان بزرگ می شدند و مومنان به زحمت می زیستند تا خدای خویش را ملاقات کنند.
دیدم صبر بر این دو، عقلایی تر است، صبر کردم مانند کسی که در چشمش تراشه و در حلقش استخوان باشد. می دیدم که خلافت موروثی من تاراج می شود.
خلاصه تعلیل امام علیه السلام یک چیز است: حفظ اسلام. پس سکوت امام نتیجه اش حفظ اسلام بود و قیام او پیامدش تباهی اسلام و برگشتن کفر.
ماجرای امام حسن علیه السلام مانند ماجرای رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در حدیبیه بود. در هر دو صلح، نتیجه اش بقای اسلام و جنگ نتیجه اش تباهی اسلام بود. ونیز وضع آن بزرگوار مانند وضع پدرش پس از رحلت رسو ل خدا صلوات الله علیه و آاله بود.
در زمان رسول خدا رهبر مشرکین ابوسفیان بود و در زمان امام حسن علیه السلام، پسر ابوسفیان. اقتضای زمان در هر دو یکی بود و هر دو پیشامد یک علت داشتند.
در روزگار ابوبکر و عمر و عثمان که اغلب منافقان کارهای کلیدی کشور را در دست گرفتند و بیت المال تاراج شد و تبعیضها به وقوع پیوست و نیروهای اصیل اسلام که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای اسلام کار کرده بودند. کنار گذاشته شدند و خالد بن ولیدها با لقب سیف اله دست به کار شدند ولید بن عقبه در کوفه حرکت کرده و مست به نماز جماعت آمده و نماز صبح را 4 رکعت خوانده است
این ها سبب شد که مسلمانان از زهد و تقوای زمان رسول الله فاصله بگیرند . خلافت در حال احتضار و جامعه در حال متلاشی شدن بود که به دست امیرالمومنین علیه السلام افتاد. با آنکه آن حضرت 5 سال تلاش کرد و آب شیرین از حلقش پایین نرفت باز موفق به تمشیت امور طبق ضوابط اسلامی نشد و به دست اشقی الاشقیاء برای همیشه راحت گردید.
پس از وی، امام حسن علیه السلام کار را به دست گرفت هر چه توانست تلاش کرد لشکر فراهم نمود. به جنگ با معاویه برخاست ولی فرمانده لشکر از معاویه پول گرفت و به طرف معاویه رفت و او عبیدالله بن عباس برادر عبدالله بن عباس بود،ودر زمان امیرالمومنین علیه السلام حکومت یمن را داشت.  عبیدالله به سوی معاویه گریخت لشکریان امام را بی فرمانده گذاشت. جریان عدم آمادگی مردم و لبیک نگفتن به امام حسن در تاریخ روشن است.
این پیشامدها زمان و مقتضیات را تکرار کرد یعنی زمان صلح حدیبیه و زمان بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت. صلح تنها راه ادامه اسلام شد . کشته شدن، از مسیر شهادت به مسیر هلاکت برگشت.
امام حسن علیه السلام اگر به جنگ ادامه می داد خودش کشته می شد، برادرش حسین علیه السلام کشته می شد، خانواده اش و یاران صدیق و شیعیان خالص و تربیت یافته گان امیرالمؤمنین که حامیان اصیل اسلام و مکتب بودند کشته می شدند، اسلام خلع سلاح می گردید، بنی امیه هرچه می خواستند بر سر اسلام می آوردند.
اما صلح امام آنها را حفظ کرد، بنی امیه از وجود خالی آنها ترسیدند ، اهداف شوم خود را به مرحله عمل نیاوردند ، تنها به حکومت و کامرانی اکتفا کردند تا اسلام ماند .
در مناقب نقل می کنند: امام حسین علیه السلام چون از تصمیم برادرش درباره صلح اطلاع پیدا کرد پیش برادر آمد و گفت : چه علت باعث شده که خلافت را از د ست می دهی؟ فرمود: آنچه در گذشته باعث شد که پدرت امیرالمؤمنین دست از خلافت بردارد. امام حسین علیه السلام وقت داخل شدن به محضر برادرش گریان بود ولی به وقت خارج شدن خندان و جریان را به یاران خود نقل فرمود. (مناقب ابن شهر آشوب جلد3 صفحه 34)
روزی به امام حسن علیه السلام گفتند: چرا با معاویه صلح کردی؟ فرمود: والله من با معاویه صلح نکرده ام مگر پس از آنکه یاورانی نیافتم و اگر یارانی میافتم شب و روز با معاویه جنگ می کردم تا خدا میان من و او حکم کند.
کوتاه سخن آنکه : صلح بر آن حضرت تحمیل شد ولی وضع روزگار طوری شده بود که صلاح اسلام در آن بود.
منبع: خاندان وحی، سید علی قرشی

[ یکشنبه 93/10/28 ] [ 9:15 صبح ] [ نظمی ]
........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ

 


 

برچسب‌ها
آرشیو مطالب
آمار وب

 

 

امکانات وب